١١ فروردين

ساخت وبلاگ

امروز صبح ساعت ده بيدار شدم. چقدر خواب بعد سفر ميچسبه مخصوصا بعد چند شب بيخوابي. در طول سفر مادر شوهرم همش غر ميزد كه چقد دير بيدار ميشيد و وقت كم مياريم ؛) ولي امروز با خيال راحت خوابيدم.. ساعت يازده به مادر شوهر زنگ زدم گفت تازه از خواب بيدار شدم ديروز از وقتي رسيديم خوابيدم تا الان سرم درد ميكنه حالم خوب نيست...

همش آه و ناله كرد بدون اينكه يك كلمه تشكر كنه يا بگه خوش گذشت.

امشب هم يكي از فاميلهاي دوست داشتني پدرم براي افطاري رستوران دعوت كرده بود. خيلي حس خوبي گرفتم دورهمي خوبي بود. اين فاميل بابام چون بيماري زمينه اي داره بخاطر كرونا نتونست بياد عروسيمون. شب اومد سر ميزمون و يه كارت هديه يك تومني بهم هديه داد. چقد ميچسبه هم مهمون بري هم هديه بگيري فصل اول تابستان...

ما را در سایت فصل اول تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lavienrose بازدید : 29 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1402 ساعت: 16:28