خب...متاسفانه قبول نشدم و تمام روز دمغ بودم. خیلی ناراحت شدم. ولی تجربه نشان داده وقتی ناراحتی درواقع داری یک دور باطل رو طی میکنی در ذهنت. و این خوب نیست.باید یک جایی متوقف کنی افکار منفی را.
چند روز پیش که کلاس رانندگی رفته بودم گوشیم ازدستم افتاد و ...اتفاق خاصی نیفتاد ققط قسمتی از صفحه نمایش سیاه شد و رفته رفته سیاهی بیشتر شد. در واقع صفحه ال سی دی سوخت!
...و یک و نیم تومن ناقابل خرجشه. الان بی گوشیم! :(
همسایه کباب میپزه گرسنمه. گربه ی بیچاره ی اونیکی همسایه هم معو معو میکنه.
پاییز! دوستت دارم. فردا تبریز میرم و خوشحالم که میتونم تنهایی خیابونای شهرو توی هوای پاییزی زیر و رو کنم...البته نه اینکه نتونم تو شهر خودم بیرون برم! تو خونه ی خودمون حوصلم نمیکشه و حال دل کندن از اتاقمو ندارم.
فصل اول تابستان...برچسب : نویسنده : lavienrose بازدید : 135