خدایا شکرت

ساخت وبلاگ
خیلی وقت بود به وبلاگ سر نزده بودم.نه اینکه چیزی برای نوشتن نداشته باشم...نه. وقت نداشتم. با این حال دلم میخواد یه فلش بک بزنم به یه ماه پیش.

جمعه ۸ اردیبهشت

چند روز پیش ذره ای استرس نداشتم. ولی امروز از صبح که از خواب بیدار شدم دلم فقط شور میزنه.راستش برام مهمه که ارشد بخونم.به مامانم گفتم استرس دارم چیکار کنم استرسم کم بشه؟ خنده ای سر داد و گفت به زحمتایی که نکشیدی و باید میکشیدی فکر کن!

بغضم گرفت از شدت و حدت این دلداری.

خلاصه ساعت دو در جلسه حضور یافتیم.بعد از کنکور دلم میخواست بال دربیارم و پرواز کنم.

با دوستم قرار گذاشتیم بعد از کنکور فقط گردش کنیم.که البته نمیدونم چرا اصلا وقت نشد.

۱۵ خرداد

مریم زنگ زد و گفت پریا رتبه ات چند شده؟؟؟

من بیخبر گفتم ندیددددم.تو چند؟

_۱۶

خیلی خوشحال شدم.انصافی خیلی زحمت کشیده بود.

سریع لپتاپ رو باز کردم.دستم داشت میلرزید....یه رتبه ی دو رقمی دیدم.باورم نمیشد. ۵۰ شده بود رتبه ام.

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 18:56  توسط پریا  | 
فصل اول تابستان...
ما را در سایت فصل اول تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lavienrose بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 3:16